دستهای خدا
تو که گفتی همه شب من توی خوابت هستم
کاشکی امشب خودمم چشم تو رو میبستم
من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد
معنی معجزه شد زود به قلبم برگرد
جاده تحویل بهاره حالمو زیبا کن
روی دنیای منو به روی عشقت وا کن
تو که گفتی همه شب من توی خوابت هستم
کاشکی امشب خودمم چشم تو رو میبستم
من به دستای خدا خیره شدم معجزه کرد
معنی معجزه شد زود به قلبم برگرد
جاده تحویل بهاره حالمو زیبا کن
روی دنیای منو به روی عشقت وا کن
ش | ی | د | س | چ | پ | ج |
---|---|---|---|---|---|---|
« آبان | ||||||
۱ | ۲ | |||||
۳ | ۴ | ۵ | ۶ | ۷ | ۸ | ۹ |
۱۰ | ۱۱ | ۱۲ | ۱۳ | ۱۴ | ۱۵ | ۱۶ |
۱۷ | ۱۸ | ۱۹ | ۲۰ | ۲۱ | ۲۲ | ۲۳ |
۲۴ | ۲۵ | ۲۶ | ۲۷ | ۲۸ | ۲۹ | ۳۰ |
روزی مرد جوانی وسط شهری ایستاده بود و ادعا می کرد که زیبا ترین قلب را دارد . جمعیت زیادی جمع شدندوبه قلب او نگریستند. قلب او کاملاً سالم بود و هیچ خدشهای بر آن وارد نشده بود مرد جوان با کمال افتخار با صدایی بلند به تعریف ازقلب خود پرداخت .و همه تصدیق کردند که قلب او به راستی زیباترین قلبی است که تاکنون دیدهاند.
ناگهان پیر مردی جلوی جمعیت آمد و گفت که قلب تو به زیبایی قلب من نیست .
مرد جوان و دیگران با تعجب به قلب پیر مرد نگاه کردند قلب او با قدرت تمام می تپید اما پر از زخم بود.
قسمتهایی از قلب او برداشته شده و تکههایی جایگزین آن شده بود و آنها به راستی جاهای خالی را به خوبی پر نکرده بودند برای همین گوشههایی دندانه دندانه درآن دیده میشد.
در بعضی نقاط شیارهای عمیقی وجود داشت که هیچ تکهای آن را پرنکرده بود، مردم که به قلب پیر مرد خیره شده بودند با خود میگفتند که چطور او ادعا میکند که زیباترین قلب را دارد؟
مرد جوان به پیر مرد اشاره کرد و گفت تو حتماً شوخی میکنی؛ قلب خود را با قلب من مقایسه کن ؛ قلب تو فقط مشتی رخم و بریدگی و خراش است .
پیر مرد گفت : درست است ، قلب تو سالم به نظر میرسد اما من هرگز قلب خود را با قلب تو عوض نمیکنم. هر زخمی نشانگر انسانی است که من عشقم را به او دادهام، من بخشی از قلبم را جدا کردهام و به او بخشیدهام.
گاهی او هم بخشی از قلب خود را به من داده است که به جای آن تکهی بخشیده شده قرار دادهام؛ اما چون این دو عین هم نبودهاند گوشههایی دندانه، دندانه در قلبم وجود دارد که برایم عزیزند؛ چرا که یادآور عشق میان دو انسان هستند.
بعضی وقتها بخشی از قلبم را به کسانی بخشیدهام اما آنها چیزی از قلبشان را به من ندادهاند، اینها همین شیارهای عمیق هستند ، گرچه دردآور هستند اما یادآور عشقی هستند که داشتهام، امیدوارم که آنها هم روزی بازگردند و این شیارهای عمیق را با قطعهای که من در انتظارش بودهام پرکنند.
پس حالا میبینی که زیبایی واقعی چیست ؟
مرد جوان بی هیچ سخنی ایستاد، در حالی که اشک از گونههایش سرازیر میشد به سمت پیر مرد رفت از قلب جوان و سالم خود قطعهای بیرون آورد و با دستهای لرزان به پیر مرد تقدیم کرد پیر مرد آن را گرفت و در گوشهای از قلبش جای داد و بخشی از قلب پیر و زخمی خود را به جای قلب مرد جوان گذاشت .
مرد جوان به قلبش نگاه کرد؛ دیگر سالم نبود،اما از همیشه زیباتر بود زیرا که عشق از قلب پیر مرد به قلب او نفوذ کرده بود .
تو را می دانم که چه درد است
آتش نهان عشق در دلت که امروز زبانه کشیده ست
دلت را رسوا کرده است
مگر نشندید که رنگ رخساره خبر دهد از سر درون
این خاموشی
این گم نامیت بهر چیست؟
تو که عشق را فریاد می زنی
چرا در خرقه ی دیگری چهر می نمایی؟
این شجاعت توام با ترست دیگر چیست؟
.
.
.
.اگه ممکنه با اسمه خودتون مطلب بزنین
مرا عاشق نام است
پیشه م عاشقی
منزلم کوی دوست
آبم اشک دیده
خوراکم خون جگر
بسترم خاکستر عشق
رنگ رویم زرد
چشمانم از می عشق مست مست
مرا عشق چنان کرده است
که هرآشنا از نگاهم مرا شناخت ست
عاشق را هیچ پروا نیست
شجاعت هدیه عشق است
………….
زیبا بود …
سلامت می کنم با عشق
جوابم می دهی با کین؟
هر چند نگاهت پر زبی مهری است اما جوابش همچنان مهر است
نمی دانی چرا؟
چون عنان عقل در دست دل است
چون دل سپردن آسان و دل کندن مشکل است
نمی دانی چرا مجنون ،مجنون شد
و عشقش در عالم مشهور شد؟
من می دانم اگر در کوی لیلیش راهش می دادند
اگر سنگ کوی لیلی وجود ش را بوسه باران نمی کرد
کنون مجنون چون من بود
که هیچ کس باور ندارد عشقم را
اما تو نامهربانی کن
که شاید دنیا بفهمند مفهوم عشق من را
تو می گویی اهل صلح با تونیستم
اما من در پی صلحم که شاید در پیش وصال باشد
اگر گویم وصال بدان لبخند تو برای من همان وصل است
واقعا زیبا بود ……………..
چرا با اسم خودتان مطالب زیباتونو ارسال نمی کنید؟؟
سلام استاد.
بسیار زیبا بود
گفتم:خدایا از همه دلگیرم گفت:حتی از من؟
گفتم خدایا دلم را ربودن گفت:پیش ار من؟
گفتم:خدایا چقدر دوری گفت:تو یا من؟
گفتم:خدایا تنهاترینم گفت:پس من؟
گفتم:خدایا کمک خواستم گفت:از غیر من؟!
گفتم:خدایا دوستت دارم گفت:بیش از من؟
گفتم:خدایا اینقدر نگو من گفت:من توام تو من!!!!
مطالبتون وافعا زیباست
من هم کنجکاو شدم بدونم شما کی هستید؟
u???????????????????????????????
خورزو خان
بابا اسمم که روی سایت هست!
.وافعا؟!
شما همون غیربومم اما عاشق ایلامم هستید؟!
دستتون درد نکنه، پس منظورتون مطالب ایشون بود؟ نه من همون نیستم. من اسمم مشخصه که کیم.
پشت میز قمار دلهره ی عجیبی داشتم
برگی حکمی داشتم
ودیگر هر چه بود ضعیف بود و پایین
بازی شروع شد
حاکم او بود ولی من محکوم
همه ی برگه هایم رفتند و سر برگ بیش نماند
برگی از جنس وفا رو کرد من بالاتر آمدم
بازی در دست من افتاد
عشق آمدم با حکم عشوه و ناز برید
و حکم آمد از جنس چشم سیاهش
زندگی حکم پایین من بود
و من آن را باختم
باختم
هر کس به چیزی تبدیل می شود که به آن عشق می ورزد
اگر سنگی را دوست داشته باشد سنگ می شود
اگر هدفی را دوست داشته باشد به آن هدف تبدیل می شود
اگر به فردی عشق بورزد آن فرد می شود
واگر به خدا عشق بورزد خدایی می شود
واینک انتخاب با شماست…(دکتر شریعتی)